اعتیاد را به صورتهای گوناگون تعریف کردهاند، از جمله: ضعف اخلاقی، کمبود اراده، ناتوانی در مواجه شدن با مسائل زندگی، بیماری جسمی یا ناخوشی معنوی. شاید اگر شما خویشاوند یا دوست یک فرد معتاد باشید بتوانید تعریف جالبتری از اعتیاد ارائه دهید. اما تعریف دقیقتر اعتیاد : تقریباً تمام انسانها آرزو دارند خوشبخت باشند و ذهن و روانی آرام داشته باشند، گهگاه ما به این صلح و زیبایی کامل دست مییابیم ولی زودگذر است و دوباره به حالی غیر از آن بازمیگردیم. وقتی این آرامش ما را رها میکند غمگین و حتی سوگوار میشویم. این جریان یک دور یا چرخهی طبیعی در زندگی است و ما قادر به کنترل آن نیستیم. ما تا حدودی میتوانیم با این جریان کنار بیاییم ولی بهطور کلی غیرقابل کنترل هستند و همگی باید آن را تجربه کنیم. ما میتوانیم یا آن را پذیرا باشیم و از آن تجربه بیاندوزیم و یا با آن به جدال برخیزیم و در عوض به جستجوی نوعی خوشبختی واهی بپردازیم.
اعتیاد یک بیماری است و هر بیماری قابل درمان است، همچنین با پیشگیری اعتیاد از طریق آموزشهای خودکنترلی، حل مسئله اجتماعی، ارتباطات و … از این بیماری جلوگیری نماییم.
افرادی که به دام اعتیاد گرفتار شدهاند اولین و سختترین گام تصمیمگیری برای ترک و یک تغییر بزرگ است. ترک اعتیاد به زمان، انگیزه، حمایت خانواده و اطرافیان بستگی دارد. سعی نکنید به تنهایی اعتیاد را ترک کنید. موفقیت درمان شما به داشتن مشوق و پشتیبان بستگی دارد. به مراکز ترک اعتیاد، که دارای مجوز بهداشت و درمان هستند، مراجعه کنید. پس از انجام مراحل پذیرش نوع درمان خود را به کمک تیم روانشناسان و روانپزشکان انتخاب کنید.
اعتیاد را میتوان تلاشی به منظور کنترل چرخههای غیر قابل کنترل دانست. وقتی افراد مصرفکننده از شیئی خاص ملاض یک ماده شیمیایی یا یک کار یا واقعه به منظور تغییر خلق خود استفاده میکنند بر آن گمانند که میتوانند این چرخهها را کنترل کنند، در ابتدا هم موفق میشوند. اعتیاد در واقع تلاشی به منظور کنترل و ارضای آرزوی خوشبختی است. اعتیاد را باید فرآیندی تدریجی دانست. اعتیاد را میتوان نوعی بیماری تلقی کرد که از یک حالت معین غالباً گنگ آغاز میشود به یک نهایت میرسد. اعتیاد را میتوان با سرطان مقایسه کرد. برای درک انواع سرطان ابتدا باید آنچه را که با یکدیگر مشترک دارند شناسایی کرد. تمامی سرطانها یک فرایند مشترک دارند که همان تکثیر کنترل نشده سلولهاست. ما باید بدانیم که تمامی فرایندهای اعتیاد آور هم دارای یک وجه اشتراک هستند که همان جستوجوی بیهدف تمامیت، خوشبختی و صلح از ورای یک رابطه، یک شیئی، یک کار یا واقعه است. مهم نیست اعتیاد به چه چیز باشد، مصرفکنندگان با یک شیئی یا واقعه به منظور تغییر خلق، یا ایجاد خلسه ارتباط برقرار میکند.
فرد مصرفکننده به الکل با مصرف الکل خلق خود را تغییر میدهد.
فرد معتاد به پرخوری با زیاد غذا خوردن یا گرسنگی دادن به خود، خلق خود را تغییر میدهد.
معتاد به قمار تغییر خلق را با شرطبندی در مسابقات و تماشای آنها در تلویزیون جستوجو میکند.
معتاد به دزدی در فروشگاهها با دزدی لباس در فروشگاهها خلق خود را خوش میکند.
معتاد به ولخرجی با خرید کردن خلق را خوش میکند.
معتاد به پرکاری هم با انجام کار بیشتر و ماندن زیادتر سرکار خلق خود را تغییر میدهد حتی اگر وجود او در خانه لازم باشد.
با وجود آنکه اشیاء، کارها و وقایعی که در بالا ذکر شد بسیار با هم متفاوتند، همگی تغییر خلق مورد نظر را برای فرد ایجاد میکنند.
افراد مصرفکننده با نشئه شدن خلق خود را خوش میکنند. هری میلکمن و استانلی ساندرویز، در کتاب عطش بریا نشئه: راه آگاهانه فرار از واقعیت به کمک مواد شیمیایی، از انواع گوناگون نشئه یعنی تحریک، سیر کردن یا ارضاء خود و خیالپردازی، صحبت میکنند. خوش کردن خلق از طریق تحریک یا از طریق ارضاء (سیر کردن) رایجتر و عموماً متعاقب با نوعی خیالپردازی است که خود نیز بخشی از همه اعتیادها محسوب میشود.
تحریک و ارضاء حالاتی از نئشهاند که بسیار جذابند ولی در ضمن بسیار موذی، گیج کننده و قوی هستند.تحریک از طریق آمفتامینها، کوکائین، اکستازی، جرعههای اول الکل و همچنین قمار، رابطه جنسی افراطی، ولخرجی، دزدی و غیره حاصل میشود. تحریک حالتی است شدید و ابتدایی و کسب قدرتی است ناآگاهانه که مستقیماً با حساس شکستناپذیر بودن یا بسیار قدرتمند بودن ارتباط دارد. از طریق تحریک معتاد میپندارد که به خوشبختی، امنیت و تمامیت دستیافته است. تحریک به معتاد احساس قدرت بودن میبخشد، در حالی که کل توان و قدرت او ضایع میشود.به منظور کسب قدرت بیشتر، معتادان کراراً به شیئی، کار یا واقعهای که آنها را تحریک میکند باز میگردند و در نهایت وابسته به آن میگردند. معتادان پس از تحریک خود، دچار ترس میشوند، آنها میترسند که این قدرت کاذب را از دست بدهند و سایرین بفهمند که واقعاً ناتوان هستند.
نئشه از طریق سیر شدن و ارضاء برعکس تحریک است و به معتاد احساس کامل بودن، سر بودن، پر بودن و رهایی از درد میدهد (تحریک به معتاد این احساس را میداد که درد و رنج را میتواند شکست دهد.) هروئین، الکل، ماری جوانا و کارهایی مانند پرخوری، تماشای افراطی تلویزیون و قمار بازی احساس ارضاء شدن یا سیر شدن ایجاد میکنند. نئشهی حاصل از سیر شدن تا زمانی که فرد در حالت خوش خلقی حاصل از رفتار اعتیاد آمیز بهسر میبرد دوام دارد. ام نتیجهی آن برای معتاد غم و غصه است . نئشه همواره از بین میرود و احساسات محو میشوند و همان به اولیه بازمیگردد. علاوه بر آن لذتی هم دیگر نیست. به مرور زمان فرد معتاد به سیر کردن خود، مجبور به بالا بردن میزان اعتیاد خود میگردد. نئشه حاصل از سیری او را کنترل میکند و همواره وعده رهائی از درد میدهد. اما در نهایت در بازمیگردد، عمیقتر و مداومتر از زمانی که تبدیل به غم و نومیدی گردد.
بجاست که مسمومیت و تغییر خلق حاصل از رفتارهای اعتیاد آمیز را یک حالت خلسه در نظر بگیریم، به ویژه در مورد بررسی اعتیادهای رفتاری مانند قماربازی، ولخرجی و رفتار جنسی افراطی.حالت خلسه نوعی قطع کردن و جدا شدن از پیرامون خود است. در حالت خلسه انسان میتواند در عین حال در دو دنیا زندگی کند، بدون آنکه دیگران متوجه شوند و از دنیای اعتیاد به دنیای واقعیتها در رفت و آمد باشد.
خلسه امکان میدهد که درد، شرم و احساس گناه قطع شود و به این دلیل بسیار جذاب است. معتادان به تدریج مهارت زیادی برای زیستن در حالت خلسه کسب میکنند و از آن بهمنظور پوشش گذاشتن بر احساسات دردناک خود استفاده میکنند. در این فرایند، معتاد احساس قدرت و کنترل میکند ولی به خلسه هم وابسته میشود، بهطوری که موجب پیشرفت و وخیمتر شدن اعتیاد او میگردد. حالت خلسه او را از غم و دلتنگی نجات میدهد. جذب شدن ما به حالتهایی شبیه به خلسه از آرزوی ما برای ارتقاء در روابط و زندگی معنوی نشأت میگیرد. این همان آرزوی ما برای نزدیکی به خداست. خلسه در فرد این احساس را ایجاد میکند که با سطوح بالاتر ارتباط یافته است. حالتی مجازی است که در آن تجربهی معنویت ظاهراً واقعی مینماید اما تنها یک خیال است. تجربیات معنوی واقعی به ما معانی بیشتر میبخشند تا با نوع دوستی و درمان درد مرتبط گردیم.
معنویت اعتقاد ما را به انسانیت و ایجاد رابطه با دیگران افزایش میدهد. اما پس از تجربهی یک خلسه شبه معنوی اعتیادآمیز، درد و اضطرابی که فرد معتاد مایل به فرار از آن است بازمیگردد و به دلیل آنکه ارتباطی واقعی با قدرتی مافوق خود ایجاد نکرده است احساس خلاء ایجاد میشود. به این صورت اگر اعتیاد را یک بیماری معنوی در نظر بگیریم حالت خلسه بخشی از تعریف آن است. بیماران مبتلا به اعتیاد باور دارند که از ورای اشیاء یا رفتارهایی خاص میتوانند بهطور موقت احساسات مطلوبی کسب کنند. آنها با ادامه رفتار اعتیادآمیز و نترسیدن به یک ارتباط واقعی معنوی، دچار یأس، ترس و غمی میشوند که آنها را باز هم بیشتر از معنویت و انسانیت دور میکند.
تحقیق و بررسی در زمینه انواع اعتیاد تا این اواخر بسیار محدود بوده است و به همین دلیل درمان آن نیز مبحثی نوین است. درمان اعتیاد در مقیاسی قابل ملاحظه توسط الکیهای گمنام در سال 1935 آغاز شد و الکلیسم نوعی اعتیاد محسوب گردید. در حالی که تدریجاً دانش عمومی در رابطه با اعتیاد تخصصی تر میشد، این دانش از نوع معینی از اعتیاد آغاز شده بود گستردهتر گشت و در خدمت افرادی که از اعتیادهای گوناگون رنج میبردند قرار گرفت. از آنجا که درمان اعتیاد توسط افراد متخصص آغاز نشده بود بلکه به ابتکار کسانی که از نوعی خاص از اعتیاد رنج میبردند شروع شده بود.
هرچه بیشتر در رابطه با ماهیت اعتیاد از این مبتکران آموخته میشد، این دریافت بیشتر میشد که اصول درمانی مورد استفاده آنها برای کمک به افرادی که از سایر اعتیادها رنج میبردند نیز قابل استفاده است. در نتیجه از آن پس گروه “قماربازان گمنام،معتادان به پرخوری گمنام، معتادان به مواد مخدر گمنام، معتادان به دزدی گمنام، معتادان به ولخرجی گمنام” و گروههای کمکی دیگر تشکیل شدند.
2 Comments
سلام دوره ترک چند روزه،و هزینه ش چقدره؟
سلام
سیر درمان برای هر فرد متفاوته و بستگی به میزان مصرف و مدت زمان مصرف بیمار داره، شما با شماره های کلینیک تماس بگیرید تا راجع به هزینه و هر سوالی که دارید شما را راهنمایی میکنند و به شما مشاوره رایگان میدهند.